مهدى معتمدى مهر
پاسخ به اين سوال اگرچه ممكن است كمي ذهني به نظر برسد، اما شايد غيرممكن نباشد.
به زعم نويسندهي اين سطور، اگر امروز دكتر شريعتي زنده بود، بيگمان پركارتر، با انگيزهتر و دلسوختهتر بود. ترديد ندارم كه بسط و تبيين آموزهي تشيع علوي و پروتستانيزم اسلامي، مهمترين پروژههاي در دست او بودند، اگر او امروز در ميان ما بود در برابر اين همه ستم، اين همه بدعت آشكار و اين همه تبعيض و بيعدالتي هرگز سكوت نميكرد. با آلودهكنندگان و ملوثان و به ابتذال كشندگان اصيلترين اصول و آرمانهاي ديني و اخلاقي اين ملت به مبارزه بر ميخاست. كساني را كه به نام عدالت و دين و ولايت، سرمايههاي مادي و معنوي اين مردم را به ثمن بخس به مزايده گذاشتهاند، افشا ميكرد و از درآمدهاي رانتي ۳۵۰ ميلياردي و پانصد ميلياردي و هزار ميلياردي در نميگذشت. اگر شريعتي امروز زنده بود، حتما اعتراض ميكرد.
او حتما سخنرانيهاي گوناگوني انجام ميداد و ميگفت كه علي (ع) ولي بود اما هرگز از آن دست فقهايي نبود كه در طول تاريخ تنها به حفظ قدرت و امنيت زمامداران انديشيدهاند. علي (ع) ولي خدا بود و بر مردم ولايت داشت، چرا كه هرگز خود را حتي به قيمت حكومت خود بر جهان اسلام نيز آلوده به مصلحتبينيهاي غيراخلاقي و مخالف اصول انساني نكرد. علي (ع) ولي خدا بود اما هرگز لباسي جز لباس مردم به تن نكرد و هرگز حاضر نشد تا به گونهاي از عاديترين مردم باز شناخته شود. او حتما سخنهاي بسيار ميگفت از اين كه نظريهي ولايت فقيه و حكومت روحانيان، آموزهاي آزموده شده است كه نميتواند مشكلي از اين مردم و جهان اسلام را بر طرف سازد. اگر شريعتي زنده بود حتما گفتمان روشنفكري ديني به برخي از اين بيماريها و مباحث صرفا ذهني دچار نميشد و او حتما صدها كتاب و مقاله در خصوص خودسازي، استحمار، عقيده، انتظار، مسووليت شيعه بودن و نيايش و دعا و آزادي در اسلام و غيره و غيره مينگاشت. اگر دكتر شريعتي زنده بود، بي هيچ مصلحتبيني و پردهپوشي از اشرافيت روحاني و استبداد ديني سخن ميگفت.
از ناتواني دينداران سنتگرا و فقهاي رسالهنگار در پاسخگويي به پرسشهاي جامعهي امروز سخنها ميگفت. او حتما به اين نكته اشارهها ميداشت كه مسووليت شيعه بودن روي ديگر سكهي پاسخگويي است. اگر علي (ع) نماد شيعه است و اگر كاملترين نمايندهي انساني اين مكتب است از باب آن بوده كه مسوولترين شيعيان است و اگر مسوولترين است به آن جهت بوده كه خود را پاسخگو به خدا و خلق خدا ميدانسته. از آن جهت بوده كه قرآن علي از خدا شروع ميشود و به مردم ( ناس ) ختم ميشود.
آري! اگر دكتر شريعتي امروز بود، قطعا بزرگترين دغدغهاش اسلام و تشيع بود و او در هر منبر و هر كلاس و هر تريبون باز هم از مارقين و ناكثين و خوارج و اهل جمل و فرعون و موسي و بلعم باعورا و قارون و سامري و عقيل و نمونههاي امروزي نبرد حق و باطل روايتها ميكرد. از ضرورت شناخت علي، حرمت حقوق و كرامت انساني، حق انتخابات آزاد، عدم مشروعيت حقوقي و شرعي نظارت استصوابي، “تقليد، به مثابهي بزرگترين آفت از خود بيگانگي يك روشنفكر” و از بازگشت به خويشتن سخن ميگفت.
البته چه بسا اگر امروز دكتر شريعتي زنده بود مانند بسياري از يارانش حق سخن گفتن نداشت.
شايد مانند بسياري از يارانش از ورود و سخنراني در حسينيهي ارشاد ممنوع ميشد، شايد به او ميگفتند كه حق ندارد در خصوص قارون و فرعون و يزيد كه ميخواست بيعت اجباري بگيرد، سخني بگويد، چرا كه مصاديق امروزينش، افشا ميشدند، چرا كه مراجع مقلد و منصوب ِ بنيادهاي مالي حامي ايشان به زير سوال ميرفتند، حتي شايد دكتر شريعتي از سخن گفتن در مورد امام هشتم (ع) نيز منع ميشد، چرا كه آن امام وقتي از دنيا رفت، آنقدر ملك و دارايي نداشت كه در زمرهي ثروتمندان قرار گيرد، چرا كه ترجيح داد تا در خارج شهري كه حاكمي چون مامون دارد و شرط ولايت و خلافت را اتصاف نژادي و وابستگي به قريش ميداند، مدفون شود. امام رضايي كه دكتر ترسيم ميكرد پا به بنگاههاي آستان قدس نميگذارد، چرا كه هرگز تجارت نياموخته و هرگز در جهت تثبيت قدرت هيچ حاكم غير مردمي، حديثي نسروده است. اگر شريعتي زنده بود، شايد امروز چندين محكوميت تعزيري و تعليقي و تحميلي را يدك ميكشيد. شايد از دانشگاه اخراجش ميكردند.
به كتابهايش اجازهي انتشار نميدادند نشريات و روزنامهها از انتشار مطالبش ممنوع بودند. شايد هم به قيد وثيقهي چند صد ميليوني آزاد بود و شايد در منزلش دوران حبس خانگي را ميگذراند. با اين همه ترديدي ندارم كه اگر او امروز بود، در هر كجا كه بود، فرياد افشاگرش را دريغ نميكرد و بر همهي ماست كه به عنوان كساني كه ميراث معنوي شريعتيها، بازرگانها، طالقانيها و امثال ايشان و پرچم مبارزه با ستم و فساد و بيعدالتي و استبداد را در دست داريم، اين جايگاه را پاس بداريم و قدر نهيم. اگر امروز شريعتي در ميان ما نيست، ديروز هم علي در كنار شريعتي حضور فيزيكي نداشت اما او با شناخت علي (ع) قدم در راه بيبرگشت تعالي نهاد. ما نيز به عنوان پيروان و شيعيان علوي، مكتبي را در اختيار داريم كه امامش تنها به آن جهت امام است كه عادل است. ما امروز كولهبار يك مبارزهي هزار و چهار صد ساله را در دست داريم. مبارزه به خاطر آزادي، عدالت، كرامت انسان. ما تاريخ و فرهنگ شيعه را در دست داريم. فرهنگي بالنده و زاينده. مكتبي كه توان پيشبرد و پيشرفت دارد. به ما امكان مقابله با بيعدالتي و آزاديخواهي را ميدهد و از اين روست كه اگر چه دكتر شريعتي با ما نيست اما انديشهي او در ميان ما حضور دارد، كارايي دارد. مانند شعر حافظ است. كهنگي نميگيرد. از جنس عشق و معرفت است، در پايان قطعهاي از نيايش زندهياد دكتر علي شريعتي كه از باور او به وجوه گوناگون انساني و لزوم خودسازي و تعالي در تمام ابعاد زندگي بشر نشات ميگرفت و بيانگر حسرتها و نيازهاي عميق ما هستند را یادآور می شوم:
خدايا: عقيدهي مرا از دست عقدهام مصون بدار.
خدايا: به من تقواي ستيز بياموز، تا در انبوه مسووليت نلغزم و از تقواي پرهيز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدايا: مرا از فقر ترجمه و زبوني تقليد نجات بخش تا قالبهاي ارثي را بشكنم. تا در برابر قالبريزي ِ غرب بايستم و تا همچون اينها و آنها ديگران حرف نزنند و من فقط دهانم را تكان دهم.
خدايا: مرا ياري ده تا جامعهام را بر سه پايهي كتاب، ترازو و آهن استوار كنم و دلم را از سه سرچشمهي حقيقت، زيبايي و خير سيراب سازم.
منبع: مدارا
اکتبر 10, 2008 در 3:28 ق.ظ.
من غلاف کردم. یک عالمه غر ونق رددیات کثیره برای نوشته قبلی آماده کرده بودم .من گنجی رو نمشناسم و نمی دونم که تحصیالتش چیه؟ ولی مدونم که بر خلاف نظر خودش خیلی بسته و محافظه کارانه نوشته .از نوشته هاش پیداست که اگه کتاب ییچینگ یا تغییرات کنفسیوس را دستش گرفته اگه اگه بیشتر از بک ربع نبود وگرنه این طور نمی گفت.
مقایسه مدافعانه اسلام با دیکتاتوریههای تاریخ و فمنیستههای ابلهو هزار چیز دیگه کوته فکرانه هست… بگذریم .
ما اومدیم بحثمونو نه نق نقا مون تایپ کنیم که دیدیم بله شریعتی هر چند دلگیریهایی هم از شریعتی دارم ولی دوسش دارم چون هبوط رونوشته یاد اون همیشه من رو خلع سلاح میکنه .
حله؟هستم با هاش هرچند….
——————————
يك سري مثل كف روي آبند مدت كوتاهي خودنمايي مي كنند و بي آنكه خبر داشته باشند مي روند. . . به نكته خوبي اشاره كردي بعضي از اينها در گرماگرم جريان دوم خرداد پيش افتادند و علي رغم شعارهايي كه مي دانند بغايت آدمهاي كوتاه فكر و محافظه كاري بوده و هستند. . . من اما در مورد يكي دو نفر، مثل خيلي ها، برايم سئوالات اساسي باقي مانده، اينكه چطور يك نفر با شعارهاي آنچناني كه آشكارا صحبت از براندازي بود هر روز در انفرادي از چپ و راست شدنش با آن حوصله عكس تهيه مي شد و مقالاتش براي چاپ به بيرون برده مي شد و . . . عالم سياست هم پيچيده است و هم كثيف و پر از شياد . . . بگذريم.
راستي «توتم پرستي» شريعتي رو خوندي؟! بنظر من زيباترين كتابش اينه! من فايلش رو گذاشتم.
بهرحال شريعتي انسان است و كامل نبودن لازمه اش! سخنان شريعتي بايد در ظرف زماني خوش ديده شود اگر چه واقعا مطالبي هم دارد كه به تاريخ خاصي تعلق ندارند. هميشه تازگي دارد و هميشه مصاديق عيني آنها را مي توان در جامعه ديد و لمس كرد. سخنانش براستي نشانه هاي راه است.
شريعتي اگر توانست يك شك مقدس بيافريند و سپس ايمانهايي در وراي آن شك! همين براي يك انسان بزرگ بودن در اين زمانه كافيست.
اکتبر 10, 2008 در 3:31 ق.ظ.
ببخشید من خیلی بد تایپ میکنم اصلا میتونی بخونی؟
——————–
تايپت كه مشكلي ندارد!! از من بهتره.