معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آن که بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
«همیشه یک نفر باید به پا خیزد»
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است!
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سؤالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت
بالا بود
و آن که قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست
منبع: http://avayedel.com/
ژوئیه 25, 2009 در 2:49 ق.ظ.
آقا یا خانوم مهاجر…
من اخیرا وبلاگ شما رو کشف کردم. به نظر من زحمت خوبی می کشین و مطالبتون معمولا ارزش خوندن داره. ممنون از نوشته های خوب.
http://301040.blogsky.com
ژوئیه 25, 2009 در 2:50 ق.ظ.
salam
fekr konam matlabi ke neveshtam pak shod. dobare minevisam.
kholase inke man jadidan ba webloge shoma ashna shodam va az neveshtehatoon lezzat mibaram. mamnoon ke zahmat mikeshin.
felan
ژوئیه 26, 2009 در 12:56 ب.ظ.
سلام با اجازتون از سخنرانی های دکتر علی شریعتی که آپلود کرده بودید توی وبلاگم استفاده کردم.
من عاشق وبلاگ شما هستم و همیشه بهش سر می زنم.
———
سلام
رامين جان ممنونم از لطفت. تو وبلاگ هر چه خوبي مي بيني از بركت بزرگاني مثل شريعتي است.
سربلند باشي
ژوئیه 26, 2009 در 5:06 ب.ظ.
پدر
مادر
مامتهمیم
——
ژوئیه 31, 2009 در 6:58 ق.ظ.
سلام لطفاً به این «تقویم سبز» یه سر بزنید. به وبلاگ خوبتون اضافه کنید. ایدهی
خیلی خوبه برای فراموش نشدن روزهای مهم و برنامه ریزی کردن.
من توی وبلاگم خودم گذاشتهام، میتونید ببینید.
http://chebaayadkard.blogspot.com/2009/07/blog-post_27.html
—
دیوارنویسی
عکسهاتون رو برامون بفرستید
http://iranisabzpics.blogspot.com
آگوست 2, 2009 در 6:49 ب.ظ.
زنده و جاوید باد یاد و خاطره آزاد مردانی چون خسرو گلسرخی
مرگ بر کوردلانی که تصور میکنند میتوانند کبوتر آزادی را برای همیشه در قفس کنند . درود بر موسوی مرگ بر دشمنان آزادگی
آگوست 3, 2009 در 10:47 ب.ظ.
در رودهاي جدايي
ايمان سبز ماست كه جاري است
او مي رود در دل مرداب هاي شهر
در راه آفتاب
خم مي كند بلندي هر سرو سرفراز
از خون من بيا بپوش ردايي
من غرق مي شوم
در برودت دعوت….خسرو گلسرخی
اگه اجازه بدین در سایتم که نو پاست و در اندیشه عبور در عصر شعور ممنوع و عبور ممنوع و مدنیت ممنوع و … لینکتون رو قرار بدم و همین طور شما
آگوست 4, 2009 در 12:27 ق.ظ.
ممنونم از اظهار لطفتان و لينك دادن به مهاجر!
لينك «عبور» را در بخش لينكستان قرار مي دهم.